چند مرد در رختکن يک باشگاه ورزشى مشغول لباس پوشيدن بودند که تلفن یکیشون که روى نيمکت بود زنگ زد. مرده گوشى را

 برداشت، دکمه  صداى بلند آن را فعّال کرد و شروع به حرف زدن کرد. توجه بقيه هم به مکالمه  تلفنى او جلب شد.

مرد: سلام

زن: سلام عزيزم. تو هنوز توى باشگاهى؟

مرد: آره

زن: من الان توى مرکز خريد هستم. اينجا يک مغازه، پالتو پوست خيلى قشنگى داره که قيمتش  سه ميليون تومنه. از نظر تو اشکالى نداره

 بخرم؟

در سه حالت میتونی برای "دیگران" مهم باشی:

1.خوشگل باشی

2.پولدار یا مشهور باشی

3.بمیری.

یه آرزو بکن.........!!!!!!!!

.

.

.

.

حالا سگ دو بزن تا بهش برسی..........!!!!!!

:|

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺭﻭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﮐﻦ

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ من

"عاشق" را که برعکس کنی می شود "قشاع"

 یارو اومده خونمون دزدی هیچی پیدانکرده منو از خواب بیدار کرده میگه : دارم میرم ولی خدایی این زندگی نیست شما دارین ...

 یه بار رفتم دختر بازی هیچی دیگه دخترا بازیم ندادن برگشتم ...

سلام دوستان ببخشید نمیتونستم یکی‌ یکی‌ دعوت کنم  ولی‌ الان این پستو میزارم که همتون بدونید من نامزد کردم 20 تیر مراسم نامزدیمه از همینجا از همتون دعوت می‌کنم که تشریف بیارید آدرسم میدم : بندرعباس، نخل ناخدا،تالار پذیرائی لوکس طلايی از ساعت ۱۹ الی‌ ۲۲ خوشحال میشم بیاید عزیزان خواهشا گل ، کادو و شیرینی نیارین فقط دوستان , داشتید می‌آمدید سر راه یه نامزدم واسه من بیارید ...

من فقط عاشق اینم
یه کمم عاشق اووووونم
بعدشم عاشق اون یکی قراره بشم
خب چیه مگه ؟؟؟ تنوع لازمه واسه همه !

اووووف
.
.
.
اوووووووووووووف
... .
.
.
.
.
اوووووووووووووو ووووووف
.
.
.
(دکتر شریعتی روبروی دبیرستان دخترانه).

اون اولا که وبلاگ زده بودم ، مثه الان که نبود این همه بازدید کننده داشته باشم با 1000 تا خواهش التماس یکی میومد وبم مطلب آپ میکردم بعد خودم با یه اسم دیگه نظر میزاشتم باز با اسم اصلیم جواب نظر رو میدادم ، همین جوری سه چهار ساعت با خودم چت میکردم حتی یه دفه دعوامون شد گفتم دیگه نمیخواد بیای واسم نظر بزاری گوش نمکیرد مجبور شدم وبلاگم رو حذف کنم یکی دیگه بسازم تا دیگه ردی ازم نداشته باشه ...

ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
ﺗﻮﺭﻭ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﺕ ۲ﺗﺎ ﺳﺎﻧﺪﯾﺲ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺮﻭ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺪﻩ !

یه لحظه تصور کن مخاطب خاص منی !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

دیدی چه لذتی داره لامصب؟!
برو دیگه پرو نشو فقط همون یه لحظه بود:|

شنيدم از تو آشپزخونه صدا مياد رفتم ميبينم داداشم هی در یخچالو باز و بسته ميكنه ميگم: چرا همچين ميكنی؟ درش كنده شد ميگه: دارم رفرش ميكنم ببينم چیز جديد پيدا ميكنم يا نه!!!
خدايا اين خوشيا رو از ما نگیر!

خدایا یا پـــول بـــده یا اگـــه پول نــدادی عقــل درستـــو حســابی هـــم نده که شاد باشیـــم حـــداقل! واااااااااالا.

حيف شب كه خورشيد نداره :((

 مـــَرد بودن به بازویِ کُلــفت و سینــه محــکَم نیــست!! مـــَرد بودن به محکم بودَنِ دُکمه شلواره که واسهِ هَر هَرزه ای باز نَشه!!

بعضیا قرار بود یه بوس کوشولو باشن!!قضیه بالا گرفت به دنیا اومدن!!

دوباره سیب بچین حوا ... خسته ام ... بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند...

 انقدر حقمون رو خوردن که وقتی میگیریمش فکر میکنیم هدیه‌ست ...

یـه وقـتـی آفـتـابـه هـا مـسـی بـود پـرش کـه مـی کـردی ایـنـقـد سـنـگـیـن مـی شـد مـی اومـدی ورش داری دوبـاره مـی ریـدی بـه خـودت!!!!

 پسر نوح با بدان بنشست ...