بدبختش کرد

چند مرد در رختکن يک باشگاه ورزشى مشغول لباس پوشيدن بودند که تلفن یکیشون که روى نيمکت بود زنگ زد. مرده گوشى را

 

 برداشت، دکمه  صداى بلند آن را فعّال کرد و شروع به حرف زدن کرد. توجه بقيه هم به مکالمه  تلفنى او جلب شد.


مرد: سلام


زن: سلام عزيزم. تو هنوز توى باشگاهى؟


مرد: آره


زن: من الان توى مرکز خريد هستم. اينجا يک مغازه، پالتو پوست خيلى قشنگى داره که قيمتش  سه ميليون تومنه. از نظر تو اشکالى نداره

 

 بخرم؟



بیشتر...
درتاريخ : 28 / 4 / 1393برچسب:زن,مرد,پالتوباشگاه,خ,نه,بنز,تلفن,بلندگو, | 9:23 | نویسندش : سیناآزادبخت |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد


.: Weblog Themes By SinaAzadbakht :.